سارق حرفه ای که پس از قرار گرفتن در مسیر دختران جوان از آنها خواستگاری و با هدیه دادن خودروهای دزدی زیورآلات آنها را سرقت میکرد، دستگیر شد
به گزارش «امین جامعه»، چند روز پیش ماموران گشت انتظامی در شرق تهران با مشاهده خودرویی که یک زن جوان رانندگی آن را به عهده داشت، با ظنین شدن به نحوه رانندگی و استعلام شماره آن متوجه شدند، این خودرو چندی پیش در یکی از شهرهای جنوبی کشور سرقت شده است. با مشخص شدن این موضوع ماموران در نخستین اقدام مبادرت به متوقف کردن این خودرو کردند.
دختر جوان در تحقیقات مقدماتی عنوان کرد، خودروی فوق هدیه نامزد او بوده و هیچ اطلاعی از مسروقه بودن آن ندارد.
راز پنهان فاش میشود
با تشکیل پروندهیی در این ارتباط، موضوع به دستور بازپرس قیصری در شعبه ششم دادسرای جنایی تهران در دستور کار ماموران قرار گرفت.
با آغاز تحقیقات بعدی از دختر جوان وی بیان کرد، دانشجوی سال آخر رشته مدیریت در یکی از دانشگاهها است و چند ماه پیش به صورت اتفاقی با جوان شیکپوشی که سوار بر یک خودروی گرانقیمت بوده آشنا شده و در ادامه از سوی این فرد که شهرام نام دارد، مراسم خواستگاری انجام شده و آنها رسماً به عقد و ازدواج یکدیگر درآمدهاند.
دختر جوان در ادامه گفت: شهرام یک تاجر معروف در یکی از کشورهای حاشیه خلیجفارس است و پس از برگزاری مراسم نامزدی وی این خودرو را به او هدیه داده است.
با ثبت اظهارات دخترجوان جستوجوی گسترده ماموران برای شناسایی شهرام آغاز شد، اما با وجود آدرسهایی که از سوی دختر جوان در اختیار ماموران قرار گرفته بود، هیچ نشانی از وی به دست نیامد.
به دنبال این ماجرا در یک مرحله دیگر از تحقیقات معلوم شد جوان خواستگار با دریافت مقادیری پول و جواهرات از والدین این دختر بیان کرده است که قصد عزیمت و مسافرت به خارج از کشور را دارد و به زودی برای برگزاری مراسم ازدواج به تهران بازخواهد گشت.
به دنبال این ماجرا و با به دست آمدن تصویر شهرام ماموران که احتمال میدادند وی یک متهم سابقهدار است، پس از بررسی تصویر وی و بانک اطلاعات مجرمان، متوجه شدند وی یک سارق فراری از زندان است که پیش از این در یکی از شهرهای جنوبی کشور به 16سال زندان محکوم شده است و پس از دریافت مرخصی از دادیار ناظر زندان متواری شده و دیگر به زندان بازنگشته است.
دستگیری متهم
با به دست آمدن این اطلاعات و مشخص شدن هویت واقعی متهم به نام علیرضا ماموران اقدام به تحقیق پیرامون بستگان نزدیک وی کرده و متوجه شدند وی به منزل یکی از بستگان خود در جنوب تهران رفت و آمد میکرده است.
به دنبال این موضوع ماموران با عزیمت به محل و کنترل نامحسوس، سرانجام در ساعات پایانی شب هنگامی که متهم با یک دستگاه خودرو مقابل خانه متوقف شد او را دستگیر کردند.
با دستگیری متهم وی ابتدا با زبان عربی شروع به گفتوگو با ماموران کرد و بیان کرد یک تاجر معروف در یکی از کشورهای حاشیه خلیجفارس است، اما پس از مشاهده دلایل و مدارک جمعآوری شده تنها سکوت کرد و در محل دستگیری نیز با استعلام شماره خودرو مورد استفاده متهم معلوم شد این خودرو نیز مسروقه است.
اعتراف
با انتقال متهم به شعبه ششم بازپرسی دادسرای جنایی تهران وی لب به اعتراف گشود و عنوان کرد 8فقره سابقه کیفری در زمینه سرقت و کلاهبرداری دارد.
وی افزود: هر بار پس از سرقت خودروهای گرانقیمت با پرسه زدن در نقاط مختلف شهر و شناسایی دختران جوان با حیله و ترفند خود را به آنها نزدیک و با استفاده از لباسهای گرانقیمت خود را تاجر معرفی میکردم و سپس با خواستگاری از دختران جوان و استفاده از شناسنامههای جعلی آنها را به عقد خود درآورده و در ادامه برای جلب اعتماد بیشتر یک خودروی دزدی را به دختر جوان و خانوادهاش هدیه میکردم. در مرحله بعدی به بهانه انجام کار تجاری و یا مشارکت در سرمایهگذاری از آنها پول و جواهرات دریافت کرده و متواری میشدم.
به دنبال این اعترافات دستور قضایی لازم در این ارتباط صادر و تحقیق درخصوص دیگر اعمال مجرمانه متهم آغاز شد.
این گزارش حاکی است یک هفته پس از تحویل متهم به پلیس آگاهی ماموران اقدام به شناسایی 10دختر جوان کردند که به نوعی در دام این سارق کلاهبردار گرفتار شده بودند.
بازپرس دادسرای جنایی با هشدار به دختران جوان از آنها خواست به دوستیها و خواستگاریهایی که در خیابان انجام میشود توجه نکنند و اگر قصد ازدواج دارند، حتماً درخصوص وضعیت خواستگار، خانواده و اظهارات او تحقیقات لازم انجام شود تا از سوءاستفادههای این چنینی پیشگیری شود.
بازپرس قیصری تاکید کرد: پرونده این متهم پس از پایان تحقیقات برای محاکمه به اتهام سرقت، اغفال و فریب دختران جوان، کلاهبرداری و فرار از زندان به دادگاه ارسال خواهد شد.

بازگشايي يك پرونده
فخر فروشي همسالان، دختر جوان را به بيراهه كشاند
مزاحم نواميس مردم پس از سوءاستفاده از كمبود عاطفی چند دختر ساده‌لوح و فريب آنان در رفسنجان دستگير و روانه زندان شد.
به گزارش خبرنگار ما، نگار دختر نوجواني است كه در كلاس سوم راهنمايي درس می‌خواند. وي كه با تحريك همكلاسي‌ها و فخرفروشي برخي از همسالانش علاقه زيادي به داشتن تلفن همراه پيدا كرده بود، در مورد آن با خانواده‌اش صحبت می‌كند ولي خانواده وي به علت عدم تمكن مالي قادر به تهيه آن نبودند و نگار به اين بهانه فريفته يك دوستي خياباني شد.
طرف ديگر اين ماجرا فردي است به نام رضا كه با محبت‌هاي دروغين نگار را به سوي خود جذب می‌كند و با علم به علاقه زياد او به تلفن همراه يك دستگاه گوشي موبايل براي وي تهيه مي‌كند تا از طريق آن با هم در ارتباط باشند.
ارتباط رضا و نگار تا جايي ادامه پيدا می‌كند كه نگار در اين سوداي شيطاني گوهر عفت خود را با دلخوشي به اينكه رضا با او ازدواج خواهد كرد، از كف می‌دهد و خواهر وي نيز با وارد شدن به اين ماجرا در اين تاراج عفت شريك می‌شود.
نگار پس از صحبت كردن با خواهرش حقيقت را به او می‌گويد و آنها به دنبال راهي براي جبران خطاهاي گذشته هستند كه تلفن همراه را از داخل كيف نگار به سرقت می‌برند.
نگار كسي كه گوشي تلفن همراهش را سرقت كرده بود، می‌شناخت. اسمش راحله بود. او هم به بيراهه رفته بود و پس از سرقت گوشي سيم كارت را برداشته و گوشي را به دوست پسرش می‌دهد، اما‌ پس از اينكه رضا گوشي را در دست آن پسر می‌بيند و پس از تماس با خط نگار با راحله صحبت مي‌كند که بين آنها نزاع و درگيري شديدي به وجود می‌آيد و كار به كتك كاري و زد و خورد می‌كشد.
پس از چند درگيري ديگر بين راحله و خانواده رضا و ارجاع چند فقره شكايت عليه فردي مزاحم به پليس امنيت عمومی‌ رفسنجان، ماموران شناسايي و دستگيري متهم را در اولويت كاري خود قرار می‌دهند و پس از يك هفته كار اطلاعاتي وتعقيب و مراقبت موفق به دستگيري چند نفر از مزاحمان نواميس مردم از جمله رضا می‌شوند.
گفت‌وگو با دختر فریب خورده
لطفا خودتان را معرفی کنید و بگویید که چند سال دارید؟
نگار هستم و 14 سال سن دارم.
به چه دلیل روی صندلی پلیس اطلاعات نشسته‌یی؟
به دلیل دوستی خیابانی.
نحوه آشنایی تو و رضا چطور بود؟
6 ماه پیش در پارک محله‌مان با هم آشنا شدیم. او پسر خوبی به نظر می‌رسید اما من رضا را به خاطر پولدار بودن و داشتن گوشی همراه برای دوستی انتخاب کردم.
بیشتر توضیح بده.
بعضی از دوستانم با خودشان گوشی همراه می‌آوردند و من هم دوست داشتم مثل آنها باشم.
این خواسته‌ات را با پدر و مادرت در میان گذاشتی؟
بله اما خانواده کم بضاعتی هستیم. پدرم از صبح تا شب کار می‌کند تا شکم من و دیگر خواهر و برادرانم را به زور سیر کند و دیگر پولی برای اینجور خرج‌ها نمی‌ماند.
مدتی که با رضا دوست بودی، چطور گذشت؟
رضا از آن آدم‌های دروغگو و نیرنگ باز بود. من فریب وعده‌های رویایی او را خوردم، تا آنجا که گوهر عفت خود را از دست دادم.
گذشته و آینده‌ات را چطور می‌بینی؟
سیاه.
چه صحبتی با دوستان هم سن و سال خودت داری؟
می‌خواهم به آنها بگویم به جز خانواده خود به هیچکس اعتماد نکنند و هیچ وقت فریب افراد ظاهربین و دروغگو را نخورند؛ افرادی که در ظاهر قصد دوستی و ازدواج با افراد دارند. اینها همیشه دروغ می‌گویند و می‌خواهند آینده دختران را نابود کنند.
نظريه كارشناسي
در اين پرونده نخستین مساله‌یی كه سبب بروز اين مشكل شده است، عدم پايبندي به مسايل ديني و تربيتي بود.
يكي از مهمترين وظايف والدين پرورش روحيه عزت نفس در فرزندان است و اگر گروه دوستان فرزندان داراي مناعت طبع وشرافت اخلاقي باشند، بدون شك كمك شاياني به رشد و تعالي فكري و معنوي آنان خواهند كرد و موجب مي‌شوند كه فرد در برخورد با مشكلات به خدا توكل كند و با ايستادگي در مقابل ناملايمات زندگي قبل از اينكه دست نیاز به سوي ديگري دراز كند با توكل به خداوند عزت نفس خود را حفظ كند.
در اين ماجرا نگار به دنبال نشان دادن خودش است و از فاصله طبقاتي كه با بعضي از همكلاسي‌هايش دارد، رنج می‌برد.
چه خوب بود والدين نگار در مقابل خواسته او وارد عمل می‌شدند و پس از تشريح معايب و محاسن تلفن همراه با صحبت كردن در يك محفل دوستانه و صميمانه بهترين راه را انتخاب و به آن عمل می‌كردند.
مدير يكي از مدارس دخترانه در اين خصوص می‌گويد: برخي از والدين بر پوشيدن لباس‌ها و كفش‌هاي گرانقيمت و استفاده از تلفن همراه در مدرسه اصرار دارند در حالي كه به ابعاد مختلف اين شيوه تربيتي توجه ندارند و بدون در نظر گرفتن تفاوت‌هاي فرهنگي و طبقاتي تعليم و تربيت فرزندان خود را با اختلال مواجه می‌كنند.
وي اصرار‌هاي والدين بر چنين شيوه‌هاي تربيتي را موجب بروز رفتارهاي خودخواهانه و فخرفروشي در جمع دوستان و در نتيجه منزوي شدن فرزندان دانست و افزود: بسياري از دانش‌آموزان به ويژه در مقاطع راهنمايي و دبستان تحت‌ تاثير رفتارهاي نادرست پدر و مادر می‌آموزند كه به دليل برخورداري از امكانات رفاهي بيشتر به دوستان ديگرشان كه با برخي محدوديت‌هاي مالي مواجهند، فخر بفروشند و اين مساله در مدارس به شدت آزاردهنده است